عبدالله ربّانی _ اشنویّه
زمانی که خلافت اسلامی (که قالب آن باقی مانده بود) نابود شد؛ دشمنان اسلام از هر طرف حملات بیامان خود را جهت نابودی اسلام و خارج کردن آن از حیات اجتماعی مسلمانان تشدید کردند. برای رسیدن به اهداف خود از ترفندهای مختلفی از قبیل: طرح مسائل ملی، قومی، مذهبی، زبانی و ... استفاده کردند و مردم را به جان هم انداختند. در این گیر و دار به تاراج منابع و معادن پرداختند و دست به هجوم و نفوذ فرهنگی زدند. تا مسلمانان به خود آمدند همه چیز را از دست داده بودند. منابع و معادن آنها غارت شده و در دست بیگانگان بود، فرهنگشان نابود و فرهنگ غربی جایگزین آن شده بود .
سرزمینشان هم اشغال شده بود. نتیجهی این غفلت؛ نفوذ استعماری غرب با تمام امکانات در عالم اسلامی و لنگر انداختن برای مدتهای طولانی و اشغال سرزمین فلسطین بود.
قبای زندگانی چاک تا کی
چو موران آشیان در خاک تا کی
به پرواز آ و شاهینی بیاموز
تلاش دانه در خاشاک تا کی
مسلمانان آگاه با دیدن این وضعیت نابسامان و جهت باز گرداندن عزت اولیه به مسلمانان دست به کار شدند. جنبشهای اسلامی در این راستا به وجود آمدند که چند وظیفهی مهم بر عهده داشتند. از جمله:
1- بازگرداندن خلافت اسلامی با صیغهی جدید.
2- آشتی دادن مردم با اسلام.
3- بنای شخصیت و جامعهی اسلامی و بازگرداندن مسلمانان به هویت اسلامی خویش.
4- بیرون کردن اشغالگران از عالم اسلامی؛ به ویژه از فلسطین.
5- دفع نفوذ و تسلط فرهنگی غرب.
6- تربیت صحیح و اصولی بر اساس سنت پیامبر (ص)
7- آگاه کردن مردم به حقوق خود تا حاکمان نتوانند حق آنان را پایمال کنند.
8- بنای دوبارهی عقیدهی اسلامی.
عقیده در اسلام اساس و شالوده کار است. رابطهای است که مسلمانان را با هم جمع میکند. با آن عمل صالح میشود. قرآن اولین مصدر در بنای عقیدهی اسلامی است؛ که سیزده سال پیامبر (ص) در مکه اصحاب را از لحاظ عقیدتی تربیت کرد. اگر نسلی بر اساس عقیدهی صحیح سلف صالح تربیت شود از عبودیت تمام نیروهای درونی و بیرونی آزاد میشود و خالصانه خدا را پرستش می کند. این عین آزادی است. رمز موفقیت این نسل هم در اخلاص عمل برای خدا نهفته است.
حرکت اسلامی با رهبری اخوان المسلمین از همان ابتدای کار تلاش خود را برای انجام این وظایف مبذول داشت. موفقیتهای زیادی هم بدست آورد که امروز شاهد آن هستیم. مردان و زنانی تربیت نمود که با اعمالشان عصر صحابه(رض) را تداعی میکنند. آنان که با عزت و شهامت ایمانی در برابر قلدران زمان ایستاده و برای اولین بار به آنها نــه گفتند و میگویند.
امروز موفقترین و پرطرفدارترین نویسندگان اسلامی افرادی هستند که ارتباط فکری با این جنبش دارند. این جنبش ریشهدارترین و پرطرفدارترین جنبش موجود در عالم اسلامی است که در اغلب کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی طرفدار دارد. به قول یکی از رهبران آن؛ اگر تمام اهل زمین جمع شوند نمیتوانند جلوی پیشرفت جنبش اخوان المسلمین را بگیرند.
اصلیترین هدف حرکت اسلامی تشکیل و بازگرداندن خلافت اسلامی است که از همان ابتدای کار آن را در رأس امور قرار داده است. برای رسیدن به این هدف از وسایل مختلفی چون شرکت در انتخابات پارلمانی، شوراهای صنفی، شهرداریها و غیره استفاده کرده است. هر چند از خلال این تلاشها به هدف اساسی خود نرسیده است؛ اما میراث فکری بزرگی از خود به جای گذاشته که زمینهی ظهور حرکت اسلامی جهانی را فراهم کرده است. حرکتی که آماده است به مبارزهی چالشهای جهانی قرن بیست و یکم برود.
اغلب حکومتها جنبش اسلامی را متهم میکردند که توان ادارهی امور مملکتی ندارند و مردم به آنها رأی نمیدهند به همین دلایل جرأت شرکت در انتخابات ندارند. وقتی که جنبش اسلامی وارد عرصهی سیاسی شد شگفتی حاکمان مستبد را برانگیخت.
و من یتهیب صعود الجبال
یعش أبد الدهر بین الحفر
با حضور جنبش اسلامی در عرصهی انتخاباتی و استقبال گستردهی مردم از برنامههای اسلامی آنان حاکمان و سکولاریستها شگفت زده شدند. گیر کرده بودند آیا به شعارهای دمکراتیکمآبانهی خود پایبند باشند و حکومت و مجلس را دودستی تقدیم جنبشهای اسلامی کنند یا صیغهی دیگری برای جلوگیری از حرکت اسلامی مطرح کنند تا از ادارهی امور باز بمانند. در این راستا بعضی از حکومتها مثل ترکیه مجبور شدند به مرور تا مرحلهی نخستوزیری کوتاه بیایند و با ایجاد محدودیتهای زیاد مجلس و دولت را در اختیار جنبش اسلامی قرار دهند. البته امروز در ترکیه -علیرغم همهی تهدیدهای نظامیان مدافع نظام سکولار- شاهد به ریاست جمهوری رسیدن عبدالله گل اسلامگرا و تشکیل مجدد کابینه به وسیلهی رجب طیب اردغان از حزب اسلامی «عدالت و توسعه» هستیم.
بعضی کشورهای دیگر چون الجزایر، یمن، کویت، بحرین، اردن، مصر و غیره به بخشی از حرکت اسلامی اجازه دادند در مجلس یا دولت حضور پیدا کنند.
اما جریان حضور حرکت مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) در انتخابات کاملاً آزاد با نظارت و تأیید ناظران بینالمللی به وضوح دمکراسی ادعایی غرب به ویژه آمریکا و ادعاهای پوچ و تو خالی سردمداران سکولاریستی(مجریان طرح غربیها در عالم اسلامی) را به چالش کشانید. حماس در پارلمان اکثریت کرسیها را با خود داشت و به دستور محمود عباس اسماعیل هنیه مأمور تشکیل کابینه شد، اما از همان ابتدا دولتهای غربی و در رأس آنان آمریکا دولت حماس را به رسمیت نشناختند و مردم فلسطین را در تنگنای اقتصادی کمرشکنی قرار دادند. سرانجام دست مکار رژیم صهیونیستی و آمریکا برای سقوط کابینهی حماس از آستین مزدوران داخلی از جنبش فتح با کارشکنیهای فراوان، جاسوسی برای سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل و ترور فعالان حماس درآمد و زمینه برای یک جنگ تمامعیار داخلی فراهم شد. سرانجام دشمنان موفق شدند حماس را درگیر جنگی ناخواسته نموده و دولت «وحدت ملی فلسطین» به رهبری اسماعیل هنیه را تحت فشار دشمنان خارجی، با صدور یک فرمان ناروا از طرف عباس، ساقط نمایند.
حرکت اسلامی میانهرو که امروز پرچمدار بیداری عالم اسلامی است در این راه دور و دراز تا به این جا مشکلات و موانع زیادی را پشت سر گذاشته و یا در حال دست و پنجه نرم کردن با آنهاست. برای رسیدن به این جایگاه تمام توان مدیریتی خود را به کار گرفته است تا بتواند در مواقع بحرانی و حساس خود را کنترل کند و با درگیر شدن به مسائل جزئی از مسائل اساسی باز نماند. مسائل و مصالح را اولویتبندی کند. از بین مفاسد فاسد را بر فاسدتر ترجیح دهد تا بتواند به مرور و با تحمل و بردباری به نتایج مورد نظر برسد.
یکی از بزرگترین موفقیتهای حرکت اسلامی میانهرو مدیریت خشونت است؛ چرا که اصل و اساس دعوت اسلامی بر رفق و مدارا گذاشته شده است. دعوت با حکمت (یعنی قانع کردن عقلها با دلیل و برهان)و موعظه حسنه(که عبارت است از: آرامش بخشیدن به قلبها )و مجادله به شیوه احسن (یعنی گفتوگو با مخالفان، آن هم گفتوگوی سالم و به دور از هر گونه خشونت و تندروی). الگوی حرکت اسلامی برای این کار رفتار انبیاء با مخالفان است. از جمله برخورد موسی(ع) با فرعون که خداوند میفرماید: با او به آرامی سخن بگو.
حرکت اسلامی با شناخت به موقع مشکلات و موانع درونی توانسته است قبل از این که به بیماری مسری تبدیل شوند جلوی آنها را بگیرد برای این کار نیاز مسائل زیر داشت.
1- وجود رهبری کارآمد، توانا و با تجربه.
2- اعضای فعال و آگاه.
3- مدیریت صحیح و به موقع مسائل، بحران و مشکلات.
4- مدیریت صحیح و علمی تربیت و دعوت.
5- مدیریت اختلاف نظر اعضا با هم و جمع کردن آنان حول محور رهبری.
6- ایجاد وحدت فکری بر اساس برنامه، حول محور رهبری.
جنبش اسلامی با این کار به طرفداران و اعضای خود یاد داده است باید خود کنترلی خیلی قوی داشته باشند.
کارهایشان را از روی مشورت با دیگران انجام دهند و فقط به خود تکیه نکنند مگر در مواقع ضروری. سعی کنند گوش به فرمان رهبری باشند چه بسا نافرمانی محدود خلل بزرگ ایجاد میکند؛ همان گونه که در جنگ احد اتفاق افتاد. نافرمانی عدهی خیلی محدودی، خسارت بزرگی به بار آورد.
جنبش اسلامی از کلام و جدل عبور کرده و با عمل خود سخن میگوید. عقلانیت علمی را جایگزین عواطف و احساسات کرده است. به جای غرق شدن در اوهام و خیالات به واقعیات توجه می کند. خود را شناخته و با همت عالی به جهاد و دعوت میپردازد و از سرزنش سرزنشگران باکی ندارد.
آری جنبش اسلامی درک کرده است رمز موفقیت وحدت فکری و عملکرد است. خوب میداند عدم وجود وحدت فکری، اعضای جماعت را دچار پراکندگی و سرگردانی در وادی غیبت، حسادت، تکروی، خودمحوری، سستی و ... میکند. نیرو و توان کاری آنها را میگیرد و به جای رشد، سقوط میکنند.
البته نباید فکر کنیم حرکت اسلامی با درایت و مدیریت صحیح توانسته تمام مشکلات را بدون استثنا حل و فصل کند؛ بلکه هنوز پیرامون مسائلی چون: جدایی دین از دولت در اسلام، اسلام و دمکراسی، اسلام و حقوق بشر، اسلام و مسئلهی زنان، حکومت اسلامی، ملیگرایی و اسلام، حقوق اقلیتها در حکومت اسلامی و... حتی بین بعضی مسئولان جنبش، وحدت فکری وجود ندارد و در این زمینه گاهی دغدغههای خود را مطرح میکنند. این مسائل از ضعف مدیریت تربیتی در گذشته ناشی میشود. حرکت اسلامی در تربیت فرد صالح موفقیت زیادی به دست آورده است؛ اما نتوانسته آن گونه که شایسته است افرادی تربیت کند که کار اسلامی انجام دهند و دیگران را به اسلام دعوت کنند.
حرکت اسلامی امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به وحدت فکری در تمام امور مربوط به مسائل عقیدتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارد. لازم است شخصیتهای اسلامی داشته باشیم. حرکت اسلامی بدون این شخصیتها هیچ کاری نمیتواند بکند. جنبش اسلامی نیاز به دعوتگرانی دارد که شخصیت اسلامی آنان به مرور شکل گرفته است.
عناصری که شخصیت اسلامی را شکل میدهند عبارتند از :
1- عقلانیت اسلامی؛ که همه چیز را از منظر اسلام مینگرد؛ چون فهم صحیحی از قرآن و سنت صحیح دارد.
الف- درک اهداف فکر اسلامی را که منجر به تلاش مستمر و آگاهانه میشود.
ب- آگاهی کامل از ویژگیهای اسلام؛ اغلب انحرافاتی که رخ میدهد به خاطر عدم آگاهی بر ویژگیهای اسلام است.چون اسلام دینی ربانی و برنامهی کامل و فراگیر مخصوص همهی زمانها، مکانها، اقوام و ملل است.
2- روان اسلامی؛ دومین پایه شخصیت انسان مسلمان روان اوست که باید بر اساس آموزههای اسلامی شکل بگیرد تا از لحاظ روانی متعادل و متوازن به دور از افراط و تفریط باشد. نفس انسان مسلمان در کنترل اوست؛ آنگونه که اسلام از او میخواهد آن را به راه میبرد، نه آنگونه که آرزوهای نفسانی از او میخواهند.
3- تجرد و خود را خالص کردن برای خدا؛ از عبودیت مال، مقام و... رها شود و تنها به عبادت خدا بپردازد. آن گاه با خدا احساس عزت نفس میکند نه با مقام و شهرت.
حرکت اسلامی امروز با وجود تمام سنگاندازیهایی که از اطراف مختلف صورت میگیرد، توانسته است حالت تغییر و اصلاح بودن خود را حفظ کند. بر فکر و اندیشه تکیه کند نه احساسات تا دعوتی باشد که بر دلیل، برهان، عقل و منطق استوار است. از تمام تجارب تمدن بشری به ویژه تمدن اسلامی بهره میگیرد. در نهایت رمز موفقیت و پیشرفت روز به روز حرکت اسلامی و از صفات بارز آن تربیت ربانی افراد است. شخصیت اسلامی زمانی به طور کامل محقق میشود که فکر و تربیت ربانی داشته باشد. موفقیت حرکت اسلامی در بنای شخصیت اسلامی به او این امکان را داده است با اطمینان و اعتماد بیشتر به سوی اهداف خود گام بردارد. به امید خدای سبحان در زمانی نزدیک شاهد رسیدن حرکت اسلامی به اهداف خود باشیم، و ما ذلک علی الله بعزیز.
نهنگی بچهی خود را چه خوش گفت
به دین ما حرام آمد کرانه
به موج آویز و از ساحل بپرهیز
همه دریاست ما را آشیانه
«علامه محمداقبال لاهوری»
نظرات
با احترام برای نویسندهی این مقاله!<br /> - این مقاله ربطی به دعوت اسلامی و جماعت دعوت و اصلاح ایران ندارد، هیچگاه دوستان ما در ایران معتقد به تشکیل خلافت اسلامی در ایران نبوده و نیستند این طرز تفکر مربوط به اواخر دههی 30میلادی قرن بیستم بود و واکنشی در مقابل الغای سلطنت عثمانی یا مسامحتاً خلافت اسلامی در سال 1924م.<br /> اینطور به نظر میرسد که نویسندهی این مقاله نیز در همان فضا و گفتمان دههی سی تنفس میکند و از درک شرایط امروزی و دنیای امروزی که اصولا حکومت به شکل امپراطوری و جهانوطنی بودن جای خود را به دولت- ملت(Nation-State) داده است و دیگر این سبک حکومتی زندهشدناش جز محالات ذاتی است، عاجز مانده است. البته انکار نمیتوان کرد که میتوان در قالب بلوکهای نوین همانند اتحادیه اروپایی چندین دولت- ملت را با همدیگر متحد نمود اما احیای خلافت به آن معنای راشدینی و اینکه دنیای اسلام یک خلیفه داشته باشد؛ اگر نگوییم ممتنع است بلکه از محالات است.<br /> -در بازگشت به قرآن حرفی نیست از اوجب واجبات روشنفکران مسلمان است که به آن بازگردند، اما درک شرایط زمانی و مکانی و درک افق معرفتی عصر نزول قرآن و در کل گسترهی جغرافیایی و تاریخی شکلگیری متن قرآن را نباید به فراموشی سپرد، به تعبیر اقبال لاهوری باید اسلام و قرآن را به یان عصر آورد نه اینکه مردم را به عصر نزال قرآن برد.<br /> - دعوت اسلامی پادگان نیست که یکی در منصب فرمانده پادگان کار سرهنگی بکند و بقیه صم بکم " سمعنا و أطعنا" گوش به فرمان وی تنها به یک اشارت سرببازند. دوست عزیز بنده هر یک از من وتو باید احساس کنیم که در جایگاهی هستیم که میتوانیم فردیت خود را حفظ نموده و در حین حفظ استقلال ذاتی خویش حول محور کلی اهداف و استراتژیهای جمعی نیز در حرکت باشیم. ما نیاز به قادات داریم نه نیاز به سرباز!<br /> - نیازمندیم از جزماندیشی و ایدئولوژیاندیشی و افکاری که تاریخ مصرفشان بسر آمده وارد فضای دیگری شویم، دوست عزیزم محتاج جهد معرفتی و جهاد علمی بلیغی هستیم که چه بسا این ره که میرویم به ترکستان باشد نه به کعبهی آمال!<br /> به هر حال این مقال نیازمند حک و ویرایش بسیاری است هرچند نکات حقی در آن یافت میشود.<br /> -از اینکه اشنویهها(شنۆیی) هم وارد مسایل مربوط به اندیشه میشوند خوشحالم اما امید آن دارم که در همان فضای فکری سابق نمانند و از لحاظ فکری نیاز مبرم به یک پوستاندازی بل یک بحران شدید دارند تا شاید اضطراب ناشی از تعادل کاذب و موهوم جای خود را به باور معرفتی موجه بدهد. به امید آن روز<br /> غربتی اشنویهای اصل
دوست عزیزی با ارسال مطالب درج شده در سایتهای دعوت و اصلاح، به معنی واقعیتر شاخهی ایرانی اخوان المسلمین مرا و شاید ما را، به دنیای اسلام به سیاست قالب شدهی این گروه، دعوت و هدایت مینمایند. قبل از هر چیز خالصانه از زحمات دوست ناشناخته خود کمال تشکر را دارم و دست مریزادش میگویم و همچنان چشم به راه مطالب ارسالی ایشان هستم. <br /> این بار با ارسال نظری با موضوع (چشمها را باید شست) مرا به اصل مقالهی (بیداری اسلامی؛ چالشها و افقهای آینده) سوق دادند. نمیخواهم در مورد مقاله چیزی بگویم جز اینکه مقالهی پیش رو انشائی ساده و ابتدائی برگرفته از اخبار رادیو و تلویزیونی است که نویسندهی محترم هر روز میشنوند. مطالب یاد شده در اول مقاله توهماتی بیش نیست که زادهی تزریق ایدئولوژیی اسلامگرایانه حزبی اخوان میباشند. البته چنین صراعت و بیپردهگوی، بیاحترامی به نویسنده اشنوهای عزیزمان تلقی نگردد.<br /> ولی تنها نظری که درج گشته است و برای اینجانب ارسال شده جالب بود. اول اینکه آقای ربانی از اخوان نوشته ولی دوست عزیزمان معترز از اینکه ربطی به دعوت و اصلاح ندارد.دوست عزیز اگر فکر میکنید جماعت سوای اخوان است اعتراز بیمورد است. اگر نه خود دانسته لب به اعتراز گوشودهاید به شعور مهمانان سایت بی حرمتی کردید. اگر اعتراز از این است که تنها مطالب مربوط به جماعت باید به سایت ارسال شوند و دیگر نه، باید گفت درک درستی از مقاله آقای ربانی نداشتهاند که ایشان به خلوص و صادقانه این شرط را دریافتهاند.<br /> دوم ای دوست اگر از جماعت جانبداری کردهاید به مرامنامه این گروه گوشهی چشمی بیانداز و حداقل به ظاهر هم که شده در راستای اساسنامه دفاعیاتتان را مرقوم فرمایید.که اهداف به ظاهر پیروی شده جماعت همان تشکیل خلافت اسلامی البته نه تنها در ایران بلکه در تمام عالم اسلامی است. همانکه آقای ربانی گفتهاند: (اصلیترین هدف حرکت اسلامی تشکیل و بازگرداندن خلافت اسلامی است که از همان ابتدای کار آن را در رأس امور قرار داده است).<br />
با سلام به خوانندهی محترم<br /> اولا ً: این سایت متعلق به همهی احاد اهل سنت و حتی برادران اهل تشیع است و جایگاهی نسبتاً باز برای طرح نظریات و آرای گوناگون است. و در مقایسه با دیگران نشانهی جرأت و جسارت است که جماعتی خود و اندیشهی افراد اعضای را در بوتهی آزمایش نقد و انتقاد قرار دهد.کاری که دیگران تاکنون نتوانسته یا نخواستهاند آنرا انجام دهند.<br /> هدف این سایت قالب نمودن تفکری ایدئولوژیک تنگ و ضیق نیست بل - به زعم نگارنده-در راستای تفکر نقدی و هویدا نمودن " معرفت دینی" همنوا با دورهی معاصر در تکاپو است، هدف از این تذکار که این مقاله (آقای ربانی)و تفکر " بازگشت به خلافت اسلامی" آن ربطی به جماعت دعوت و اصلاح ایران ندارد؛ این است که جماعت به هیچ نحوی از انحا در این راستا حرکت نمیکند، بلکه هدف اصلی تشکیل جماعت دعوت و اصلاح ایران پروژهی اصلاحگرایانه فردی، خانوادگی و اجتماعی و دفاع از حفظ هویت "اهل سنت و جماعت ایران" است و بس. در کل ما معتقد به نقد مستمر افکار و آرای همدیگر هستیم و تداوم کار جمعی را در گرو وجود انتقاد و پیشنهاد در صفوف مختلف جماعت میدانیم.<br /> <br /> نگارندهی این سطور اطمینان دارد که جماعت دعوت و اصلاح ایران از جهت ساختاری و سازمانی یک جماعت کاملاً مستقل ایرانی است؛ و به احدی – نه در داخل و نه در خارج-اجازهی دخالت و ترسیم خطمشی فعالیت را نخواهد داد؛ هرچند انکار نمیتوان کرد که جماعت با کل بیداری اسلامی جهانی ارتباطی دوستانهی همراه با داد و ستد فکری دارد و از آثار فکری و تربیتی گستردهی جریان میانهروی اسلامی بیشترین بهرهها را برده و خواهد برد. <br /> در ضمن ما خود را در ایران تجربهای بدیع و موفق میدانیم؛ و به گمان بنده، آن جماعات و گروههایی که خوانندهی عزیز، قصد انتساب ما را بدانها دارد، محتاج استفاده از تجارب ارزندهی ما هستند.<br /> <br /> در این تذکره هدف بیحرمتی به هیچ کسی وجود ندارد، ولی تذکری نافع است که خوانندگان و اولیای امور باید متوجه این دقیقه باشند که فعالیت فرهنگی، دینی و .... ما به هیچ وجه در راستای رسیدن به حاکمیت یا تغییر آن نیست.<br /> در ضمن من تمام اساسنامه و مرامنامه و مانیفست جماعت دعوت و اصلاح ایران(رویکردها و راهکارها) را خواندم ولی ادنی اثری از تشکیل خلافت اسلامی در آن مشاهده ننمودم و اصولا احیای ساختار خلافت راشده به زعم بنده ناممکن است و همانطور که در کامنت پیشین نوشتهام از محالات ذاتی است و من شخصا هیچ اعتقادی به احیای آن ندارم.<br /> سطور بالا نظرات شخصی و برداشت فردی نگارنده است و نظر جمعی جماعت نیست. والله الموفق<br />
خلافت اسلامی در کل جوامع اسلامی باید اعاده شود به عنوان یک حکومت آرمانی<br /> ایران از اول متعلق به اهل سنت بوده مثل قدس که عمر ابن الخطاب به مسلمین وقف کرد ایران هم با این همه شخصیتهای بزرگ و والا اهل سنت سرزمین اهل سنت است و بدامن اهل سنت باز خواهد گشت شخصیاتی که ایران را احیا کردند مثل مولوی- شمس تبریزی- سعدی - خرقانی- خیام و خواجه نظام الملک .و ..............................هزاران عالم و محدث و نحوی و فقیه <br /> و....
ده خهوێدا یان به ههستاوی؟ به شهو یان به رۆژ؟!! ماشهڵڵا لهو دهلیله موحکهمهی!! جا خۆ ئهگهر وابێ دهبێ ئهسپانیاش چوون سهردهمێک خهلافهتی بسوڵمانهکانلێ بووه دهبی بکرێته وڵاتی ئیسلامهتی!